جامعه کهنه

ساخت وبلاگ
جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 32 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 19:56

دیروز توی فوتبال خوردم زمین و دست چپم که همین جوری هم درد می کند و دچار لرزش هم شده، درد ناجوری گرفت. کمی طول کشید تا حالم سرجا آمد و به همبازی ها گفتم دستم را بکشند تا کمی دردش کاهش پیدا کند که کمتر هم شد. مخمل عصر آمد دنبالم و راحت رسیدم خانه. توی خانه کاری مثبتی نکردم و خوابیدم فقط. حتی فیلم هم ندید. دوست دارم کار نوشتن را شروع کنم اگر بشود. کمی ذهنم در هم ریخته است. مجله همشهری پیشنهاد یک داستان داده که فکر نکنم بتوانم بنویسم زیاد سر کیف نیستم. جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 23:04

از این به بعد نوشته‌هایم را در تلگرام خواهم نوشت. به نشانی @alichangizi56 جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 4:50

پدرم نمی دانم چه جور، وقتی از ماشین پیاده می شده افتاده و انگشت های دستش شکسته. فعلا آتل بسته اند اما گویا عمل هم می خواهد. استخوانهای پدرم پوک است و به راحت ترین شکل ممکن می شکند. قبلا هم سابقه داشته است اما به این شدت نه. مدتی خانه نشین خواهد شد. هیچ چیزی بدتر از شکستگی نیست اما به نظرم شکستن پا بدتر است تا دست.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 9:35

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 76 تاريخ : پنجشنبه 31 فروردين 1402 ساعت: 13:53

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 20:54

روز بارانی سردی شده است. صبح باز بهتر بود. کمی معده درد دارم که مدتی هست درگیرش هستم اما با داروها کمی بهتر شده‌ام. خانوادگی از معده تعطیل هستیم. کمی هم درس خواندم و مقاله ام را جفت و جور کردم. وزنم به دلیل تعطیلی باشگاه وکم تحرکی، بالا رفته است. برنامه غذایی را تغییر داده‌ام، هم به این دلیل و هم به دلیل ناراحتی معده. شب‌ها هم می‌روم پیاده روی. گاهی هم پارک نزدیک خانه می‌روم و بعضاً یک نان سنگک هم می‌گیرم، توی این بی‌ماشینی دیگر نان هر جا ببینم می‌خرم. فکر هم نکنم به این سال ‌ و ماه‌ها بتوانم ماشین بخرم. حتا شده کوییک یا آن یکی ماشین زشته، ساینا. این‌ها هم قیمت نجومی دارند که من از پسش بر نمی‌آیم. به زودی هم موعد خانه می‌رسد که خودش مصیبت است. بحث درس هم هست که مانده و روی اعصاب است. جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 20:54

«اِما به خودش می گفت، او را دوست دارم، ولی چه فرقی به حال او می کرد،‌ او خوشحال نبود، او هیچ وقت خوشحال نبود. چرا که زندگی بسیار کمتر از حد انتظارات او بود. او به هر چیزی که دل می بست، فورا به خاک تبدیل می شد.» بواری محصول مدرنیته است، روح این زمانه است. اما بوآری تصویری از زندگی در ذهن ساخته است که با واقعیت موجود هم‌خوانی ندارد. بوآری به دنبال این تصویر هوسناک و غیرواقعی، همه چیزش را مصرف می‌کند، در قماری برای به دست آوردن لذت، لذت بی‌انتها و بدون ملال. نخست عفتش و سپس راستی و سرانجام چیزی که همواره به دنبالش بود، یعنی عشقش را در این قمار می‌بازد، چه او برای جبران بدهی‌ای‌اش به سراغ فاسق قبلی‌اش می‌رود و فاسق چیزی به او نمی‌دهد و در این مصرفزدگی سرانجام چیزی نمی‌یابد جز زند‌گی‌اش که آن را در راه تصاویر خیالی تباه کرده است. آخرین چیزی که دارد را هم از دست می‌دهد شاید برای به فلاکت نیافتدن. بوآری روح مدرنیته است، روح زنانه مدرنیته. صحنه مرگ بوآری از به یادماندنی‌ترین صحنه‌های کتاب است که چند بار خواندم. الحق که فلوبر در نوشتن این صحنه استادی به خرج داده است.#مادام_بوآری #گوستاو_فلوبر جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 73 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 20:54

سعید روستایی در برادران لیلا سعی کرده است به هر قیمتی، ولو غیرواقعی، نمایشی از نکبت ارائه دهد و فلاکت. موضوع این نیست که این نمایش و نگاه به معضلات اجتماعی خطاست که شاید از دید بسیاری رسالت هنر سینما همین باشد، موضوع این است که نگاه سعید روستایی هنری نیست بلکه آلوده به ایدئولوژی است یعنی کارگردان برفرض به سمت یک معضل اجتماعی نرفته است که آن را نمایش دهد بله به هر وسیله خواسته است ایدئولوژی خودش را در قالب فیلم نمایش دهد. این نمایش جاهایی به شدت شعاری و آنچنان که گفته شد غیرواقعی و بیرون زده است. فیلم مجموعه این شعارهاست و کلیشه های مرسوم نمایش فلاکت که چون ماهیت ایدئولوژیک هم دارد چنان تبلیغی می نماید که بیننده را خوشایند نیست. بیننده در سرتاسر فیلم که نکبت از آن سریز میکند یک راه فراز، گریز، امید نمی بیند و مداوم مجبور است دیدگاه فیلم ساز را که به هر والذاریاتی هست به خورد بیننده می دهد تاب بیاورد. روستایی نگاه خوبی به معضلات اجتماعی دارد اما نمی تواند یا نمی داند که باید جامعه اش را جز با عینک ایدئولوژیکی هم ببیند که بر چشم زده اصلا باید آن عینک را بردارد. شاید این گونه فیلم ها در این جشنواره و آن جشنواره جلوه کنند که کرده اند (و بدبختی روستایی هم همین است که نگاه او توسط این جشنواره ها تقویت شده) اما بیننده داخلی را نه اغنا می کند و نه تحت تاثیر قرار میدهد. جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 94 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 12:15

دارد باران می‌بارد و به عکس عادت همیشگی‌ام، که زود می‌خوابم بیدارم. کسالت دارم و مختصری تب و چون خوابم نمی‌برد کتاب حسینیان را می‌خوانم. تازه داستانی از فوئنتس را تحمل کرده‌ام بلکه طعم تلخ رمان اورول را بزداید. کتاب حسینیان را اوایل نوروز خریدم. گذاشتم کنار و از سر بی‌حوصلگی ورقی بزنم. خیلی وقت است که کتاب‌های فارسی را در حد ورق زدن تاب می‌آورم. یکی دو مار حسینیان هم همین طوری‌ بودند،دوست‌نداشتنی شاید یا... چیزی مثل بقیه... اما چند صفحه فقط از کتابش را که خواندم همراهش شدم از آن کتاب‌هاست که نمی‌خواهم تمام شود . حسینیان از درد نوشته اما از زندگی گفته،از عشق گفته از هستی گفته. شاید زیاده حرفی باشد اما آنقدر کتابش را دوست دارم که دلم نمی‌خواهد تمام شود. گاه‌گاه کتابش را می‌بندم جایی در من هم در گرفته انگار. دوست دارم باز نفس بکشم. به صدای باران گوش کنم و بعد دوباره با حسینیان همراه شوم. قدم به قدم. چقدر حس را با کلمه خوب منتقل کردی خانم. چقدر چقدر چقدر قشنگ نوشته‌ای... چقدر حالم را دگرگون کردی. باران شدیدتر شده و من فکر میکنم مبادا به نویسنده بربخورد که من از روایت دردناک بیماری‌اش تعریف کرده‌ام. حسی دارم الوده به گناه نمی‌دانم. کتاب فوق‌العاده است هر چند تاب تحمل تلخی بیماری و مشکلاتش حتا برای من خواننده سخت است. نویسنده اما درد را و معنای درد و رنج را به زیبایی و خلاقانه تصویر کرده است. این اثر حسینیان روایت رنج است، زندگی و رنج و درد. دوست دارم خیلی حرف بزنم اما... کاش حسینیان زود خوب شود ... آخر کتاب امیدوارم همین باشد ... می‌دانم مهدی هم مثل من زود گریه‌اش میگیرد، آخرش خنده باشد ... تب دارم و معده‌ام از فضای کتاب دردناک شده. جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 12:15

۱۹۸۴ روایت حکومت های توتالیتر است. رمان بوی کهنگی می‌دهد و به رمانی شعاری و طبیعتا ملال‌آور تبدیل شده است اما کتابی است که به خوبی و البته گاهی کاریکاتور گونه حکومت های توتالیتر را نمایش می‌دهد. رمان گه‌گاه روایتی روزنامه‌نگارانه پیدا میکند و انگار مقاله ای در روزنامه را می‌خوانید و خب مقاله سیاسی در روزنامه دیگر جذابیت رمان را ندارد و در حد همان مقاله می‌ماند که بخش زیادی از ۱۹۸۴ اینگونه است. در هر حال کتابی است که انگار دورانش گذشته. اگر در مورد توتالیتر هم کنجکاو هستید به نظرم کتاب هانا آرنت می‌تواند چیزهای بیشتری به شما بیاموزد هر چند ۱۹۸۴ این خصوصیت را دارد که به دلیل بعضاً تصویرسازی اش فضای حکومت های توتالیتر را بیشتر به ذهن خواننده می‌چسباند جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 9 فروردين 1402 ساعت: 12:15

تا اینجا که تعطیلات کسل کننده‌ای بوده. غالب روزها هم یکی از خانواده کرونا داشتند و نمی‌شد جایی هم رفت. لحظه تحویل سال هم خواب بودم چنانچه می‌شد پیشبینی کرد

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 81 تاريخ : جمعه 4 فروردين 1402 ساعت: 16:27

هر نوع تاييد يا تخريب افراد و نهادها در وبلاگ‌ها، سايت‌هاي اينترنتي و شبکه هاي اجتماعی به نام نويسنده اين وبلاگ، كذب محض و غيرقابل استناد است. من پيغامی نمي‌گذارم.

جامعه کهنه ...
ما را در سایت جامعه کهنه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : changizia بازدید : 91 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 12:32